سیزدهمین ماه باهم بودن
سلام به روی ماهت آرتینم.عزیز دل مادر 13 ماهه شده.نمی دونم چرا اینقدر روزا زود می گذرن.جدی جدی داری بزرگ میشی مرد کوچک من!
جونم برات بگه که خدارو شکر مثل همیشه شیطون و پر انرژی و شیرینی عزیزم.
12 ماهت که تموم شد یواش یواش شروع کردی به راه رفتن و الان دیگه راه نمی ری همش در حال دویدنی!
یه جور بامزه ای خودتو لوس می کنی بعدشم بوسمون می کنی آدم دلش می خواد قورتت بده!
کاملا حرفه ای از در و دیوار و مبل بالا می ری !
کاملا حرفه ای فوتبال بازی می کنی.چند شب پیش توپ شوت کردی و قاب عکس خونه مامان جون اینا رو شکستی!
جدیدا یادگرفتی نی لبک بچگی های بابارو هم می زنیاونم با چه مهارتی!!!!!!!!!!!!!!
راستی ببین کاپشن بچگی های بابا چقدر بهت میاد
بهمن امسال بعد از 6سال برف اومد و ما رو غرق شادی کرد.البته برف با این شدتی که امسال بارید تو 50 سال گدشته در مازتدران بی سابقه بود.ما هم کلی برف بازی کردیم و دلی از عزا در آوردیم.چند تا از عکسای برفو برا یادگاری برات می زارم شاید دیگه هیچ وقت همچین برفی اینجا نباره!
حیاط خونمون
آرتین و پسرعموهاش و البته آقای آدم برفی
آرتین و دایی شروین
حیف که تو اصلا از برف خوشت نیومد و مت مجبور شدم زودی ببرمت خونه!!!!
راستی دومین روزی که برف می بارید بعد از کلی تاخیر برات آش دندونی پختیم.تو اون هوای سرد حســــــــــــابی چسبید
پسرم بخت و اقبالت به سپیدی اولین برف زمستون...