تولد زنبوری و یک اتفاق خـــــــــــــــــــــــــــوب
سلام پسرک شیرینم.امشب می خوام برات از اولین جشن تولدت بگم.
عزیز دل مادر همونطوری که قبلا هم برات نوشته بودم جشن تولدت رو چند روزی دیرتر برگزار کردیم چون می خواستیم ماه صفر تموم بشه.از روز قبل جشن من و مامان جون و سپیده جون حسابی مشغول بودیم.تمیز کاری و آماده کردن غذاها و دسرها و تزیین خونه... خلاصه شبی که همیشه آرزوشو داشتم رسید.
19 دی ماه شب خیلی خوب بود.کلی مهمون داشتیم با یه پسرک زرد و شیطوناینم از گل پسرمون
اون شب شما برخلاف همیشه یه کوچولو بد اخلاق و بی قرار بودی.من هم برا اینکه کمتر اذیت بشی اول کیک آوردم و تولد بازی کردیم بعد هم شام سرو شد.
این هم از کیک که واقعا خوشمزه بود
و اینم آرتین خان بد اخلاق با کیکش(یه عکس درست و حسابی نداری...)
اینم آرتین و باربد
بعد از اینکه کیک رو بریدیم مجبور شدم لباساتو عوض کنم چون واقعا کلافه بودی و همش جیغ می زدی.این هم آرتین با لباس راحتی زنبوری
مهمونای عزیزمون حسابی شرمندمون کردن و هدیه های قشنگی برات آوردن. من و بابا پلاک طلا.مادر جون و پدر جون نیم سکه.بقیه مهمونا هم لباس و اسباب بازی.ولی شما عاشق هدیه مامان جون و دایی شروین شدی.ببین چه ذوقی کردی
ما هم برا تشکر و به رسم یادگاری این عکسو به مهمونامون دادیم.
اونا هم برامون تو برگه مخصوص یادگاری های قشنگ نوشتن.
و در آخر هم شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
شیرین عسلم اتفاق خوب هم این بود که گرچه شما شب تولدت حسابی بداخلاق بودی و حال مارو گرفتی ولی فردا صبحش که از خواب بلند شدی وقتی داشتم بهت آب می دادم صدای تق تق دندونت که می خورد به لیوانو شنیدم.و بالاخره انتظارم به پایان رسید و شما در سن 12 ماه و 11 روزگی صاحب اولین مرواریدت شدی.