حال این روزهای ما3
سلام گل پسرم.اومدم تا برات از حال این روزامون بگم,از این روزا که تو شدی ستاره خونه ما
جیگر طلای مامان کلییییییییی شیطون شدی و همش هم در حال دلبری کردنی.خدا رو شکرررررررر پسر خوش اخلاقی هستی و همیشه لبهای نازت می خنده عزیزم.
چند وقته که صبحا ساعت 6 بیدار میشی و با صدای بلند آواز می خونی و من و بابارو هم بیدار می کنی.من هم میارمت تو تخت خودمون بین خودم و بابا می زارمت تو هم از ذوق همش می خندی و هی ورجه وورجه می کنی. خودتو میچرخونی سمت بابا و با دستای کوچیک و خوشگلت با صورت بابا بازی می کنی بعد روتو می کنی سمت منو صورتتو میزنی به می می هام.من و بابا هم با این که خوابمون میاد ولی با دیدن دلبری های شما بی خیال خواب میشیم و باهات بازی می کنیم تا خسته بشی و تو بغلم لالا کنی.
عاشقه اینی که رو پاهات وایستی و راه بری.نمی دونم چرا اینقدر برا سرپا وایستادن عجله داری
جدیدا هم یاد گرفتی خودتو لووووووووووووس می کنی.صدای گریه در میاری و می گی مممممم م م م یا ببببببببب ب ب ب انگار که می خوای بگی ماما یا بابا.وقتی این جوری می کنی اینقدررررررررررر خوردنی میشی که دلمون می خواد درسته قورتت بدیم
خلاصه این که آرتین خان قلب مامان و بابا به عشق شما میزنه عزیزم