آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

کوچولوی زمستونیه من

حال این روزهای ما3

1392/3/21 19:10
نویسنده : مامان شیوا
258 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم.اومدم تا برات از حال این روزامون بگم,از این روزا که تو شدی ستاره خونه ما

جیگر طلای مامان کلییییییییی شیطون شدی و همش هم در حال دلبری کردنی.خدا رو شکرررررررر پسر خوش اخلاقی هستی و همیشه لبهای نازت می خنده عزیزم.

چند وقته که صبحا ساعت 6 بیدار میشی و با صدای بلند آواز می خونی و من و بابارو هم بیدار می کنی.من هم میارمت تو تخت خودمون بین خودم و بابا می زارمت تو هم از ذوق همش می خندی و هی ورجه وورجه می کنی. خودتو میچرخونی سمت بابا و با دستای کوچیک و خوشگلت با صورت بابا بازی می کنی بعد روتو می کنی سمت منو صورتتو میزنی به می می هام.من و بابا هم با این که خوابمون میادخمیازه ولی با دیدن دلبری های شما بی خیال خواب میشیم و باهات بازی می کنیم تا خسته بشی و تو بغلم لالا کنی.

عاشقه اینی که رو پاهات وایستی و راه بری.نمی دونم چرا اینقدر برا سرپا وایستادن عجله داریچشمک

جدیدا هم یاد گرفتی خودتو لووووووووووووس می کنی.صدای گریه در میاری و می گی مممممم م م م یا ببببببببب ب ب ب انگار که می خوای بگی ماما یا بابا.وقتی این جوری می کنی اینقدررررررررررر خوردنی میشی که دلمون می خواد درسته قورتت بدیم

خلاصه این که آرتین خان قلب مامان و بابا به عشق شما میزنه عزیزمقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ارغوان
21 خرداد 92 22:52
الهیییییییییییی.بخورمتتتتتتتتت فندق[ماچ



مرسیییییییییییییییی
مرجان مامان آران
22 خرداد 92 0:54
اي جان دلممممممم
چقدر تو عسل و نازي خوشگلمممممممممممم
راستي شيوا جون من توي پستات نظر گذاشتم ولي نيستتتتت


ممنون مرجان جونم.
نظراتی که لطف کردی و گذاشتی برامون هستن که!!! من میبینمشون یعنی شما نمی بینین؟؟؟!!!!!!!!!
شیما مامان شاهین کوچولو
22 خرداد 92 11:35
سلام خوشحال میشیم به وبلاگ ما سر بزنید


حتما عزیزم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
22 خرداد 92 13:00
کلی خوشحال شدم عکسا و خاطراتتو دیدم خاله ای
قربون خوشملیت....
بوس

انشالله همیشه شادباشی شقایق جونم
nazanin
23 خرداد 92 10:55
سلام مامان شیوا جووووون. عزیزم دلم گرم شد از دل گرمی تو .... تو راست میگی هیچ مردی تحمل نداره . اصلا تحمل هیچی رو ندارند . ولی منم حق دارم . نیما باید همه ی تلاششو بکنه تا من به حق مادر شدنم برسم . نه اینکه با استدلال های غیر منطقی باعث از بین رفتن زمان بشه .....
دوستت دارم مهربونم .با اجازه لینکت کردم دوست خوبم


نازنین جونم من مطمئنم مادر شدنت دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.
منم لینکت می کنم عزیزم.به امید یک دوستیه خوب بین خودمون و نی نی هامون
nazanin
23 خرداد 92 10:57
قربووووون اون شکل ماهت برم آرتین جوووووووووونم . فدای معصومیت نگاهت . خاله نازنین عاشقته. دوستت دارم آرتینم


بوووووووووووووووس برا خاله نازنین مهربون
nazanin
23 خرداد 92 10:58
تقدیم به آرتین جوووووون خاله
الی مامی آراد
28 خرداد 92 12:29
ماشالله چه گل پسر نازی دارین خوشحال میشم پیشمون بیاین و با هم دوستهای خوبی بشیم


ما هم از دوستی با شما خوشحال میشیم الی جون.با اجازه لینکتون میکنم
مرمر
29 خرداد 92 11:46
وای عین فسقلی خان ما انگار کوکش کردن راس ساعت 6 بیدار میشه دقیقا همین کاررا میکنه اونم دوست داره رو پاهاش همش وایسه چقد اخه اینا بلان


مرمر جون این پسمل های ما هم اسمشون مثل همه هم شیرین کاریهاشون
الی مامی آراد
29 خرداد 92 15:58
عزیزم لینکتون کردم
مامان حدیث
30 مرداد 92 1:08
با یاد تو این ستاره ها رنگی بود این دفتر خاطرات من سنگی بود از درس کلاس عاشقی سهمم باز یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود .